loading...
نگاهی به گذشته ی تاریخ
صفرخیرخواه بازدید : 3 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

لطفابرای بالا رفتن اطلاعات ما و دوستان خوبتان 

دروبلاگ خودتان عضو شوید تا

با بهره گیری از اطلاعات خود

سطح علمی مان را 

بالا ببریم

با تشکــــــــــــــــــــــر

صفرخیرخواه بازدید : 1 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

امویان در سال 41 هجری و بعد از صلح معاویه با امام حسن مجتبی (ع)حاکمیت و خلافت مسلمین را در اختیار گرفتند . معاویه که بعنوان یکی از زیرک ترین اعراب از وی نام برده می شود با کمک گرفتن از حلقه مشاوران ،توانسته بود شرایط جامعه را از لحاظ تبلیغی به سمتی هدایت کند که حتی جنگ در مقابل وی و  تن به شهادت دادن نیز بهره ای برای جامعه نداشت .چرا که در صورت بروز جنگ ،این امام حسن (ع) بود که در دیدگاه عموم مردم به جنگ طلبی متهم می شد .پس بناچار و به علت عدم حمایت مردم ضمن امضاء صلح نامه مقام خلافت را به معاویه واگذار کرد.از این تاریخ خلافت بنی امیه در تاریخ اسلام رسما آغاز شد .و تا سال 132 ه.ق ادامه یافت .

بنی امیه همان گروهی بودند که تا زمانیکه تیزی شمشیر را بر گردن خود احساس نکردند به اسلام ایمان نیاوردند.آنها همان حا کمین قبلی مکه بودند که در دوران قبل از ظهور اسلام از آیین بت پرستی بعنوان وسیله ای برای کسب ثروت و قدرت بهره می بردند .و از نا آگاهی مردم آنروز عربستان استفاده کرده و دنیای خود را می ساختند  . آنان با گرایش به دین جدید توانستند در سال 41 هجری این بار با نام اسلام بر کرسی خلافت و جانشینی پیامبر تکیه بزنند.

معاویه در آستانه خلافت خود در کوفه اینگونه خطبه خواند و آنچه در دل داشت آشکار کرد و گفت:من با شما جنگ نکردم که نماز بخوانید و روزه بگیرید یا حج کنید و یا زکات بدهید ،شما این کارها را می کنید . من با شما جنگ کردم تا بر شما حکومت کنم.  1

امویان از سال 41 تا سال 132 ه.ق با 14 خلیفه حکومت اسلامی را در اختیار داشتند . و آنچنانکه از کلام معاویه در آغاز خلافت پیداست مهمترین هدف آنان حکومت کردن بر جوامع اسلامی بود . پس آنها توانستند با استفاده و بهره گیری از ابزار جدید (دین اسلام)بهانه ای برای حاکمیت مجدد خود پیدا  کنند.

بعد از گذشت 40 سال از ظهور اسلام اصلی ترین دشمنان پیامبر و مدافعین سر سخت بت پرستی توانستند به جایگاه اولیه خود باز گردند .با این تفاوت که اینبار به جای دفاع از آیین بت پرستی  مروج دین اسلام شده بودند  . وبرای آنها که فقط به حکومت کردن بر مردم فکر می کردند تفاوتی نداشت که مردم بت بپرستند یا به خدای کعبه ایمان داشته باشند .مهم این بود که اعتقادات مردم خللی در حکومت آنها ایجاد نکند . در این راستا تلاش کردند تا با ورود انواع انحرافات و ترویج احادیث جعلی و به خدمت گرفتن افراد نخبه ، دیانت مردم را به سمتی هدایت کنند که تایید کننده حاکمیت آنان باشد . امویان اعتقاد داشتند به اینکه دین اسلام و دریافت وحی از طرف خداوند یک ترفندی بود که پیامبر برای بدست آوردن حکومت از آن استفاده کرد وگر نه هیچ خبری از وحی نبود .این موضوع را یزید بعد از واقعه کربلا عنوان می کند و می گوید: هاشم(پیامبر) با پادشاهی بازی کرد و گرنه خبری نیامد و وحی نرسید.2

 با این مقدمه می توان گفت که امویان اولین حاکمین اسلامی بودند که به نظام اسلامی خیانت کردند و ضمن استفاده از ظواهر دینی و مذهبی ،اسلام را از حقیقت خود که چیزی جز تکمیل اخلاقیات در جامعه نبود جدا کردند .آنها خود را به عنوان نماد دین و خلفای بر حق و جانشین پیامبر معرفی کرده در حالیکه اعمال و رفتار آنان با خلفای قبل از خود نیز بسیار فاصله داشت .

آنها با تبدیل خلافت به سلطنت و حذف نقش مردم در امور اجتماعی و حق نظارت بر خلیفه که در دوره های قبل وجود داشت و مردم خود را مجاز می دانستند تا ضمن نظارت بر کارهای خلیفه حتی از وی در مورد عملکردش سئوال بکنند (برخورد مردم با خلیفه دوم)،حکومت را کاملا به شیوه استبدادی اداره می کردند.

خلیفه مملکت را اموال شخصی خود می دانست و مردم را بندگان خود و حتی به شکل اغنام و احشام ،هر که در جهت تامین نیازهای او قدم بر می داشت مقرب،و هر کسی را مخالف می یافت ،دستگیر،زندان و شکنجه ویا تبعید یا اعدام می کرد.

با تبدیل خلافت به سلطنت ،استبداد بر مسلمانان حاکم شد و در این دوران شعاع نبوت از قلوب و افکار بیشتر مردم غروب کرد و دستگاه قیصر و کسری بنام اسلام زنده و از مسلمانان آزادی سلب شد و اختلاف طبقاتی پدید آمد.

امویان اموال و سرمایه های عمومی را برای تامین قدرت و پیشرفت شهوات فردی و جمعی مصروف می نمودند ودست به دست میان کسان خود می گرداندند .و به مردم بخور و نمیری می دادند .آنهم در برابر هزاران ستایش و کرنش .

دین را با امیال و هوس های خود تطبیق می نمودند و چیزهایی بنام دین در دین داخل می ساختند و مردم را از اصول و مبانی دین که معارض با قدرت های بی حد است منصرف می ساختند.

عقول و افکار را تحت فشار گذاشته و از بروز استعداد ها و بیداری مردم جلوگیری کرده و راههای شهوات و سرگرمی ها برای مردم باز می کردند و در نتیجه با مردم معامله بنده و گوسفند می نمودند .موارد ذکر شده به استناد حدیثی است که ابوذر غفاری از طرف پیامبر (ص) در خصوص این دوران نقل نموده است. 3

 (این حدیث را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از عمر واقدی نقل می نماید.)

قال رسول الله (ص): اذا بلغ بنو العاص ثلثین ،جعلو مال الله دولا و عبادالله خولا و دین الله دخلا .چون شماره پسران عاص به سی تن رسید ،مال خدا را بدست می گیرند و دست بدست میان خود تقسیم می نمایند و بندگان خدا را مملوک خود قرار می دهند و دین خدا را زیر و رو و تباه می سازند.

امویان با قلب حقایق جامعه ،در ظاهری دینی برای فریب مردم و استمراربخشیدن به استبداد سیاسی تلاش می کردند.

آنان ضمن بی اعتنایی به مشورت با صحابه موجب تعطیل شدن دو فرع مهم اسلامی (امر به معروف و نهی از منکر )شدند . با توجه به اینکه فقهای بزرگی در حوزه اسلامی تربیت شده بود .غالبا کسی به گفته آنان توجهی نمی کرد و اگر فقیهی حکمی شرعی می داد که به زیان حاکمی بوداز تعرض مصون نمی ماند . پس دیگر کسی جرات نمی کرد خلیفه و یا عامل او را از زشتکاری منع کند.عبدالملک نخستین کسی است که واعظان را از اندرز گفتن خلیفه ها منع کرد و گفت :به خدا سوگند از این پس کسی مر به تقوا امر نمی کند جز آنکه گردن او را خواهم زد .4

این در حالی است که قرآن کریم در سوره آل عمران آیه 135 بر مشورت پیامبر با امت تاکید می نماید . این آیه، عقل کل و نفس عصمت را به مشورت با عقلاء امت مکلف فرموده است .یا در جایی دیگر خلیفه ای چون علی (ع) با مردم چنین سخن می گوید ."با من آنطور که با جباران سخن می گویید ،سخن نگویید.و چنانکه در برابر مردمان بی باک و متکبر خود داری می کنید از من در گفتن حق خود داری نکنید . با من با ظاهر سازی آمیزش ننمایید .در باره من گمان بیجا نبرید که گفتن حق بر من سنگین باشد ،.یا بخواهید من را به بزرگی تعظیم کنید.چه،کسی که گفتن حق یا پیشنهاد عدل بر او سنگین باشد عمل به آن دو برابر سنگین تر است . پس از سخن به حق یا مشورت به عدل هیچ خودداری ننمایید.5

البته در این دوران بودند عده ای از علماء دنیا طلب و دین فروشی که صحه بر کار خلفا گذاشته و برای تمام اعمال آنان توجیه شرعی می تراشیدند.تا جایی که مردم بعد از نماز خود علی (ع)را لعن می کردند ،در حالیکه بر پیامبر درود می فرستادند .آنان با توجیح عدم اطاعت از امام و خروج بر امیر المومنین حادثه کربلا را رقم زدند و تمام این جنایات را درقالب شرعی به انجام رساندند و این در حالی بود که مسببین این وقایع به عنوان پاداش، امید به رحمت خداوند نیز داشتند.

 

ابی اسحاق میگوید :ما مشغول خواندن نماز (گویا در مسجد الحرام )بودیم ،شمر بن ذی الجوشن نیز با ما نماز می خواند ،پس از نماز دستهای خود را بلند کرد و گفت :خدایا تو میدانی که من مردی شریف هستم مرا مورد بخشش قرار ده ،من بدو گفتم ،چگونه خداوند ترا ببخشد در حالیکه در قتل فرزند پیامبر (ص)معاونت کرده ای .شمر گفت :ما چه کرده ایم ،امرای ما به ما دستور دادند که چنین کنیم ،ما نیز نمی بایست آنها را مخالفت می کردیم6      

یا در واقعه قتل عام مردم مدینه (حَره)که در زمان یزید اتفاق افتاد و فرمانده سپاه اموی شهر را بمدت سه روز در اختیار سپاهیان خود قرار داد تا هر گونه تجاوزی را انجام دهند .شهری که مدینه النبی نام داشت و محل سکونت صحابه بزرگ پیامبر بود قتل عام شد .فرمانده این جنگ مسلم بن عقبه نیز بعد از اتمام کار، و با استناد به شرط اطاعت از خلیفه اینگونه می گوید: خدایا تو میدانی که من در مورد هیچ خلیفه ای نه پنهان و نه آشکار نافرمانی نکرده ام و بهترین عمل خویش را بعد از اعتراف به لا اله الا الله کشتن مردم  مدینه (اهل حَره) می دانم7 او می گفت :هیچ چیز برای من دوست داشتنی تر از این نبود که در وقت مرگ پاک شوم و اینک پس از کشتن این "نجس ها" پاک گردیدم8  

 

 

 

منابع:

1-ابوالفرج اصفهانی ،مقاتل الطالبین ،به نقل از تاریخ تحلیلی اسلام ،سید جعفر شهیدی،ص 165.

2-مقتل الخوارزمی ،ج2 ص59،به نقل از دلشاد تهرانی ،میراث ربوده ،ص 131.

3-آیت الله نائینی،حکومت در اسلام ،ص 19.

4-جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی ،ج4،ص 78.

5-حکومت در اسلام ،ص55.

6-جعفریان ،رسول، تاریخ سیاسی اسلام ،ص 143.

7-همان ،ص 195

8- همان

 

 

صفرخیرخواه بازدید : 3 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

حکومت دینی در عصر پیامبر اسلام

رسول گرامی اسلام علیرغم حضور 13 ساله در مکه بعد از بعثت ،کمترین توفیق را برای دعوت مردم به دین اسلام کسب کرد . شرایط سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی حاکم بر شهر مکه مانع اصلی، برای جذب مردم به دین جدید بود.و البته روز به روز این اوضاع بدتر می شد .تا جائی که شخص پیامبر نیز با از دست دادن مهمترین حامی خانوادگی خود (ابوطالب ) درآستانه  ترور قرار گرفته بود . فضای فکری منجمد و شرایط فرهنگی قبیلگی ،از شهر مکه حصاری ساخته بود که اگر پیامبر از آن خارج نمی شد یا به قتل می رسید یا هیچگاه شاهد گسترش آئین جدید خود نبود.

پیامبر با مردم مدینه در مراسم حج آشنا شده و با ارسال پیام به آن شهر، زمینه مهاجرت خود را فراهم کرد.وی در سال 13 بعثت با 72 نفر از مردم مدینه پیمانی را امضا کرد تا به شهر یثرب مهاجرت کرده و از حمایت آن مردم برخوردار شود.

اوضاع شهر از پیش برای این دعوت فراهم بود.

1-در یثرب یک حاکمیت سیاسی واحد که مورد قبول مردم باشد وجود نداشت.

2- دو قبیله بزرگ اوس و خزرج، اصلی ترین ساکنین شهر از مشاجرات و جنگهای قبیلگی خسته شده بودند و بدنبال فردی بیطرف برای حاکمیت بر شهر می گشتند.

3- یهودیان ساکن دریثرب در موارد مختلف از ظهور پیامبری جدید خبر داده بودند.

این موارد شرایط را برای پذیرش پیامبر از طرف مردم آسانتر می کرد.پس علیرغم پیمانی که پیامبر قبل از هجرت با نمایندگان مردم یثرب در مراسم حج امضاء کرد .هنگام ورود به شهر، با استقبال گرم و پر شور مردم نیز روبرو شد .مردمی که مشتاقانه به دین جدید ایمان آوردند،با رضایت کامل ،مدیریت سیاسی جامعه خود را نیز به پیامبر واگذار کردند.

اولین حکومت اسلامی با پذیرش حاکمیت از طرف فردی آغاز شد که وی قبلا از طرف خداوند مامور به انجام رسالت و نبوت شده بود.به عبارتی می توان گفت پیامبربا حضور در مدینه بعد از نبوت دومین مسئولیت خود را که با رضایت مردم تحقق می یافت بر عهده گرفت.پس این حاکمیت می توانست دو چهره داشته باشد.

1-   زمانی که وی پیام دین و وحی خداوندی را به مردم اعلام می کند .(نبوت)

2-   زمانی که او براساس نظر شخصی خود چیزی را اجرا یا اعلام می نماید.(حکومت)

(این نکته مهم را نباید فراموش کرد که مردم به پیامبر خدا(ص) ایمان آورده اند و تمام دستورات وی را اجرا می کنند.

نکته دیگر اینکه هر گاه پیامی از طرف خداوند ابلاغ شود پیامبر(ص) موظف است ضمن اعلام بی کم و کاست آن به مردم آنرا اجرا کند.

و مهمتر از همه آنکه وی دارای مقام عصمت نیز می باشد .)(یعنی با اعتقاد مردم به پیامبر (ص)،شرایطی بر جامعه حاکم است که اگر پیامبر بخواهد نظر شخصی خود را نیز به مردم اعلام کند هیچ مقاومتی صورت نمی گیرد.)

اما شیوه عملکرد پیامبر(ص) در برخورد با مردم و جامعه این تفاوت را به وضوح نشان می دهد.

هرگاه پیامبر(ص) در زمینه اجتماعی قصد انجام کاری را داشت که امکان داشت انجام آن کار برای مردم سود یا زیانی داشته باشد .در صورتی که در آن خصوص وحی از طرف خداوند نازل نشده بود قطعا پیامبر(ص) جویای نظر مردم می شد .کمتر اتفاق افتاده است رویدادی که به سرنوشت عموم مردم مرتبط است و مهمترین نقش به آنان واگذار شده است با ارسال وحی در خصوص چگونگی اجرا روبرو شود . در پیام الهی قوانین ابلاغ می شود و اتخاذ تصمیم بر عهده مردم است .و البته با پذیرفتن این مسولیت است که انسان باید پاسخگوی اعمال و رفتار خود نیز باشد.(انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).

پس می توان گفت پیامبر(ص) با حضور در مدینه و تشکیل اولین حکومت اسلامی دو وظیفه مهم را بر دوش گرفت .اول مقام نبوت که از 13 سال پیش به آن مامور شده بود و می بایست پیام خداوند متعال را به مردم ابلاغ می کرد و دوم حاکمیت بر جامعه که از طرف مردم به ایشان محول شد. در مرحله اول دستورات خداوند لازم الا جرا بوده و هیچ کسی در برابر آن مقاومتی نمی کرد . اما در مرحله دوم ضمن اینکه پیامبر اکرم (ص) قطعا نظر مردم را جویا می شد، مردم حق اظهار نظر داشته و در صورت اکثریت داشتن  چنانچه رای خلاف نظر پیامبر داشتند، وی  رای و نظر آنان را می پذیرفت.

 

( توزیع غنائم در جنگ بدر، شیوه مبارزه در جنگ احد، شیوه مبارزه در جنگ خندق، مصالحه با دشمن در جنگ خندق، تصمیم گیر ی برای سرنوشت یهودیان مدینه ،و...)

 

با ایمان و اطمینان کامل می توان گفت که این عمل پیامبر (ص)یک کار فرمایشی نبود بلکه وی به این شیوه ایمان داشت و حتی برای انجام آن از طرف خداوند نیز دستوری نازل شده بود.(وامروهم شورا بینهم )پس وقتی بر اساس رای و نظر اکثریت قاطع مردم عمل می شد نتیجه هر چه بود ،مسئولیت آن نیز بر عهده مردم بود.

پس وقتی پیامبر(ص) نظر مردم را می پذیرد و به آن عمل می کند، یعنی رای و نظر مردمی که در اکثریت هستند در اموری که به جامعه و سرنوشت عمومی آن مربوط است بر نظر پیامبر، از دیدگاه ایشان ترجیح دارد .اگر غیر از این بود پس نباید پیامبر به آن عمل می کرد.حتی اگر بعدا معلوم شود که نظر جمع مردم به خطا رفته است .

حاصل سخن اینکه:

 

نبوت امر آسمانی و حکومت امری زمینی است ،انتخاب نبی با خداوند و انتخاب حاکم با مردم است. مردم در انتخاب سرنوشت خود آزاد هستند .انبیاء الهی فقط راه را به انسانها نشان میدهند و انسان در انتخاب مسیرخود آزاد است. و این آزادی حتی برای انتخاب دین او هم وجود دارد و هیچ اکراه و اجباری در آن وجود ندارد. پس انسان در انتخاب سرنوشت خود، و چگونگی طی طریق،  مختار است و چون دارای اختیار است، مسئول است و باید پاسخگو نیز باشد.

صفرخیرخواه بازدید : 3 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

ایا می تواند غیر از این باشد که ما با یک جامعه و مردم کاملا دینی و معتقد روبرو هستیم .

جامعه ای که بدنبال پاداش اخروی است .

مردمی که فتوا یک مرجع و بیان یک حکم شرعی آنها را برای کشتن و غارت اموال نوه پیامبرشان آنقدر تحریک می کند که حتی انسانیت خود را نیز فراموش می کنند.

پس اینکه آن جامعه دینی است در آن شکی نیست اما مهم تر از آن این موضوع است که چرا جامعه متدین دست به این کار می زند .این چه دینی است که به این اندازه جامعه را به عقب می برد وحتی مردم خود را از صفات و خصلت های انسانی نیز دور می کند.

مردم که خود را مسلمان می دانند .به پیامبر اعتقاد دارند و تمام مراسم و مناسک اسلامی را به جای می آورند ُپس چرا اینگونه شده اند .

اسلام دینی است که مهمترین شعار پیامبرش اخلاق است .پس چگونه باید این عمل مردم مسلمان را تحلیل کرد.

برای بررسی این موضوع کمی باید به عقب برگشت .

در سال ۴۰ هجری زمانیکه معاویه موفق شد تا خلافت را بدست بگیرد راهی را برای جامعه دینی ترسیم کرد که پیش از وی پدرش در دوران بت پرستی مردم طی کرده بود.

گرفتن فرصت و قدرت تفکر از جامعه و تبدیل کردن آن به یک جامعه پیرو و مطیع .

برای تحقق این امر تنها چیزی که می توانست به آنها کمک کند دین بود .پس باید از این وسیله برای رسیدن به مقصود بهره می بردند.

اما اصالت دین که با اهداف آنان مغایر بود و می بایست یک دگرگونی در آن ایجاد می کردند که این کار را کردند و ان این بود که پرسش گری را از جامعه گرفتند و تبعیت و پیروی بدون چون و چرا را جایگزین آن کردند .نشان ایمان یک فرد این بود که بدون پرسش از جانشین پیامبر اطاعت کند و وی را بعنوان نماینده مطلق وی بپذیرد.

و بعد توانستند با ابزار دیگر به نام تعصب که جایگزین تفکر کردند بر مقصود خود دست یابند .با جایگزینی این دو و زمانیکه عقلانیت جای خودرا به تعصب کور داد آنوقت این امکان فراهم شد تا تمام خواسته های خود را به نام دین به خورد جامعه دهند .

 

پس با این ترفند جامعه ای ساختند کاملا دینی اما مومنانی که توان تفکر ندارند و فقط چشم و گوش به فرمان خلیفه دارند و اطاعت می کنند آنچه او فرمان می دهد.

صفرخیرخواه بازدید : 3 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

چرا دوران حکومت اسلامی در زمان امام علی عمر کوتاهی داشت

 برای پاسخ به این سوال ابتدا باید سیاست عملی امام و نگاه وی به حکومت و خلافت را مورد ارزیابی قرار داد که البته با این کار به نظرم پاسخ سوال مشخص خواهد شد.

پس اگر بخواهیم سیاست امام علی (ع) را در خصوص خلافت و حکومت مورد ارزیابی قرار دهیم باید به موضوع بعد از جریان سقیفه بنی ساعده برگردیم .

با توجه به اینکه پیامبر اکرم (ص) ایشان را در روز غدیر خم به مردم و جامعه اسلامی بعنوان وصی و جانشین خود معرفی کرد .اما بعد از فوت پیامبر گردانندگان سقیفه شرایط را به شیوه ای رقم زدند که خلافت از دسترس امام خارج شد.و زمانی که امام همراهی مردم را با جریان سقیفه مشاهده کرد موضوع را پذیرفت و علیرغم بوجود آمدن فرصت  حاضر نشد تا در مقابل رای و نظر مردم برای رسیدن به خلافت تلاشی بکند .

نقل کرده اند که یکی از افرادی که به امام علی (ع) مراجعه کرد و خواست تا با وی بیعت کرده و به یاری وی سپاهیانی آماده کند ،ابوسفیان بود که البته امام از نیت وی آگاه بود. اما هیچگاه حاضر نشد برای رسیدن به قدرت و حکومت از ابزاری سیاسی استفاده کند .و وی ابوسفیان را پس زد.

امام علیرغم تمام شایستگی هائی که داشت در تمام دوران خلافت خلفای پیش از خود هیچ حرکتی که بیانگر تلاش وی برای تصاحب حکومت و خلافت باشد انجام نداده است در حالی که خبر حمایت و مشاوره وی به خلفا بسیار  گزارش شده است .

پس به نظر می اید رسیدن به خلافت و حکومت برای امام موضوعی است که دارای شرایط خاص و ویژه است .که اگر آن شرایط حاصل نشود امام به هیچ شیوه ای گرد این موضوع نمی گردد. شرط لازم برای بدست گرفتن قدرت از نگاه امام رضایت و خواست عمومی مردم است (که البته به این موضوع در خطبه سوم نهج البلاغه تصریح می کند .) و تا این شرط حاصل نشود امام به سمت خلافت حرکت نمی کند. پس باید تا این مرحله نتیجه گرفت که حکومت و دست یافتن به آن برای امام هدف نیست  ،وسیله است آنهم برای خدمت به مردم که اگر مردم آن ابزار را در اختیار وی نگذارند خود برای تصاحبش قدم بر نمی دارد چه برسد به اینکه از هر وسیله ای برای رسیدن به آن استفاده کند.

در دوره بعد زمانی که خلیفه دوم مجروح است برای انتخاب جانشین خود شورائی تشکیل می دهد که از امام علی (ع) نیز در آن شورا دعوت می کند (امام علی (ع) ، زبیر ،طلحه ،عثمان، عبدالرحمان بن عوف ، سعد بن ابی وقاص)در بین این شش نفر فقط دو نفر برای خلافت مطرح بودند یکی امام و دیگری عثمان. اما چون خلیفه دوم رای تعیین کننده را در اختیار عبدالرحمان قرار داده بود پس به نظر، رای او می توانست خلیفه سوم را مشخص کند . با این وجود علیرغم تمایل عبدالرحمان به عثمان وی ابتدا به امام مراجعه کرد و از وی خواست چنانچه بپذیرد تا بر اساس کتاب خدا ،سنت رسول الله و شیوه دو خلیفه قبل از خود عمل کند ،وی حاضر است با او بیعت کند .اما امام علی (ع) نپذیرفت .اینکه چرا امام این فرصت را از دست داد و حاضر به پذیرش شروط عبدالرحمان نشد ، خود گویای نگاه امام به امر خلافت است . امام می توانست شروط را بپذیرد و بعد به آن عمل نکند .همان کاری که دقیقا عثمان کرد. اما نظر امام علی (ع) بسیار جالب است . او حاضر نیست برای رسیدن به خلافت حتی کوچکترین دروغی بگوید یا حرفی بزند که بعد به آن عمل نکند .یعنی رسیدن به حکومت و خلافت حتی ارزش گفتن کوچکترین دروغ را هم ندارد .چون در نگاه امام کسی که برای رسیدن به حکومت از پلی به نام بی اخلاقی عبور می کند هیچگاه نمی تواند در دوره بعد منادی اخلاق در جامعه باشد .حاکم در نگاه امام نباید از این پل عبور کند (یعنی کوچکترین عمل غیر اخلاقی در نگاه وی مجوز ندارد.)

پس امام با این دیدگاه وقتی که با خواست و اصرار عمومی مردم خلافت را می پذیرد در واقع این ابزار را برای خدمت به جامعه و مردم و گسترش اخلاق در اجتماع پذیرفته است پس در این مقطع نیز هیچگاه از معیارهای ارزشی خود کوتاه نمی آید .چون هدف امام خدمت به مردم است نه تلاش برای ماندگاری در قدرت .پس در این مسیر باهیچ کس تعارف نداره ، خطوط قرمز او کاملا مشخص است . و البته با نگاه امروزی ایشان سیاست مداری است که کاملا دستش رو شده است .دوست و دشمن می توانند سیاست عملی وی را تشخیص دهند .امام یک دیندار سیاستمدار است که سیاست به عنوان یک ابزار و وسیله در خدمت اوست و هیچگاه به هدف او تبدیل نمی شود . هدف اصلی دین و اخلاق است .در واقع امام شخصیتی است در تاریخ که مصداق واقعی این جمله است که سیاست وی عین دیانت و دیانت وی عین سیاست اوست .پس وقتی کسی چنین باشد باید گفت که او سیاستمدار به تعبیر امروز نیست بلکه یک انسان کاملا دینی است.

یعنی امام برای ماندگاری در قدرت از کوچکترین عمل غیر دینی و اخلاقی عبور نمی کند . به این نمونه ها دقت کنید.

1-      وقتی که زبیر و طلحه به ملاقات او می روند تا در باره موضوعی خصوص صحبت کنند ، وی شمع بیت المال را فوت می کند .(متاسفانه فهم این موضوع امروزه کمی ثقیل و سنگین شده است.)یعنی او حاضر نیست تا زره ای از بیت المال را هدر بدهد .او خودش را در مقابل زره ای از اموال عمومی مسئول می داند .

2-      در توزیع بیت المال حاضر نیست زره ای به خانواده خودش بیشتر ببخشد و به جای زیاده خواهی برادر که اتفاقا در تنگدستی است آتش گداخته شده را با پوست دستش آشنا می کند .

3-      علیرغم ایجاد بحران در جامعه و توصیه مشاوران خود مبنی بر پذیرش مقطعی و مصلحت اندیشانه معاویه در شام تا آرام شدن اوضاع به هیچ وجه حاضر نیست با این موضوع کنار بیاید.

به نگاه امروزی هیچ کدام از این کارها نه سیاستمدارنه است و مصلحت اند یشانه و تمامی به ضرر خلافت امام تمام می شود اما امام به هیچ وجه حاضر نیست با آنها کنار بیاید .تنها چیزی که در مرام امام راه ندارد مصلحت اندیشی برای ماندن در قدرت است که وقتی که چنین می کنی در واقع حقایقی را در پای آن مصلحت قربانی می کنی و این مورد قبول نیست .

امام علی (ع) از حکومت  با تعابیری یاد می کند (ارزشی کمتر از کفشهای پاره یا در جائی بی ارزش تر از آب بینی بز) که می رساند هر فردی در دنیای امروز نیز چنانچه با آن معیارها و با این نگاه در قدرت قرار بگیرد چند صباحی بیش حکومت نتواند کرد.

 

در حکومت اما م جائی برای ریا و تزویر و ثروت اندوزی وجود ندارد .احساس مسولیت وپاسخگو بودن در برابر جامعه از ارزش های والائی است که در حکومت امام بعینه دیده می شود.

صفرخیرخواه بازدید : 3 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

حرفی برای بیداری و از سر دلتنگی

 


روستايي گاو در آخور ببست

شير گاوش خورد، بر جايش نشست

روستايي شد در آخور، سوي گاو

گاو را مي‌جست شب، آن کنجکاو

دست مي‌ماليد بر اعضاي شير

پشت و پهلو، گاه بالا، گاه زير!

شير گفت ار روشني افزون شدي

زهره‌اش بدريدي و دل خون شدي!

اين چنين گستاخ زان مي‌خاردم

کو در اين شب، گاو مي‌پنداردم


مثنوی مولوی                                                 

           

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 63
  • کدهای اختصاصی